سلام عشق من.. نمیخوای چیزی بگی نازنینم. بگو ؟ از تنهاییات ؛ از دلتنگیات ..
یا نکنه دلت برام تنگ نشده ؟ نه .. حتی اگه بگی تنگ نشده من باور نمیکنم ..
مگه میشه دل من اینجا تو اوج دلتنگی باشه ولی دل تو بی خیال ؟! نه .. نمیشه
حتی اگه دلت تنگ نشده باشه ، دل من برات یه ذره شده .. طاقتش داره تموم میشه وجودم
عشق من کجایی که درب و داغونم .. کجایی که این لحظه های بی تو بودن بد جوری
حالمو می گیرن .. دارن اذیتم می کنن .. دارن بهم میخندن .. ثانیه های بی تو بودن رو
به رخم میکشن و آزارم میدن ..
ولی من میگم ؛ بالاخره لحظه های انتظار منم به سر میاد .. بالاخره میشه که من بخندم ..
راحت نفس بکشم .. بالاخره زنگ میزنه .. بالاخره میاد .. مهم اینه که هنوز به یادمه ..
مهم اینه که هنوز فراموشم نکرده .. مهم اینه که همه دار و ندار منه ..
مهم اینه که من تو دنیای به این بزرگی فقط به عشق اون دلخوشم و به خاطرش زنده ام ..
کاش میدونستی حسی که من به تو دارم چه حسیه عشقم .. نمیدونم میدونی یا نه ؟
ولی یه روزبه حرفم میرسی که اون روز خیلی دیره
نظرات شما عزیزان: